ستیلاستیلا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره

ستیلا نبض زندگی مامان و بابا

جشن دندونی عشقمون ستیلا

 ستیلا جون رویش اولین دندانت مبارک.(93/4/3) ستیلا جون رویش دومین دندانت مبارک. (93/5/18) ستیلا جون رویش سومین وچهارمین دندانت مبارک.(93/9/5) ستیلا جون رویش پنجمین دندانت مبارک.(93/10/4) ستیلا جون رویش ششمین دندانت مبارک.(93/10/10) ستیلاجون رویش هفتمین دندانت مبارک.(93/10/12) ستیلا جون رویش هشتمین دندانت مبارک.(93/10/20) ستیلاجون رویش نهمین دندانت مبارک.(93/11/10) ستیلا جون رویش دهمین دندانت مبارک.(93/11/12) ستیلاجون رویش یازدهمین دندانت مبارک.(93/11/20 ) ستیلاجون رویش دوازدهمین دندانت مبارک.(93/11/25) ستیلا جون رویش سیزدهمین دندانت مبار....
30 مرداد 1393

چهاردهمین ماهگرد و رویش اولین مروارید ستیلا

تمام وجود مامان وبابا ماهگردت مبارک.    93/4/30 : زیباروی ما توی این ماه دالی بازی کردن رو یاد گرفتی و کلمه بابا و به تمام عکس ها بابایی میگی البته به به هم می خوای بگی بابا میگی. عسلک ما در تاریخ 93/4/3 بود که یک روز غروب مادرجون متوجه یک چیز تیزی رو لثه قسمت سمت چپ دهان کوچولوی شما شد. بله بالاخره اولین مروارید ستیلا خانوم هم رویت شد. ستیلا جون رویش اولین مرواریدت مبارک. دخترم چون مامان هنوز امتحان داره و 8 تیر هم اول ماه رمضانه ما مجبوریم جشن دندونی شما رو بعد از ماه رمضون بگیریم. البته مادر جون کمی پفیلا روی سرت ریخت تا دندونهای کوچولوت مثل پفیلا هرچه زودتر بیرون بیان. دختر ملوس ما خیلی بیتابی کردی و ...
29 مرداد 1393

سیزدهمین ماهگرد عشقمون ستیلا

ستیلا خانوم ماهگردت مبارک. 93/3/30 : تک دختر ناز مامان وبابا توی 10 خرداد بود (دو روز بعد از جشن تولدت ) که با بابایی موهای نازتو با موزر بابایی کوتاه کردیم البته کار خیلی سختی بود ا لبته به خاطر شیطنت های شما زیاد خوب و یکدست کوتاه نشد اما دراصل کوتاه شد دیگه. و در اواسط این ماه هم جلو و به عقب رفتن و گرفتن  از پشتی وایستادن رو یاد گرفتی.با انگشت اشاره زنگ زدن رو یاد گرفتی. از 24 خرداد هم به مدت 2 هفته رفتیم خونه مادرجون اینا چون مامانی توی این 2 هفته امتحان داشت. دراواخراین ماه بود که پرتاپ کردن اجسام رو یادگرفتی. مامانی یاد گرفتی صدای خروپف در میاری. ستیلا جون خوردن دوغ رو خیلی دوست داری.     ...
29 مرداد 1393

دوازدهمین ماهگرد وتولدعشقمون ستیلا

فرشته کوچولوی ماتولدت مبارک.   توآمدی وخدا خواست دخترم باشی         و بهترین غزل توی دفترم باشی خداکند که ببینم عروس گلهایی                خداکند که توباغ صنوبرم باشی تو امدی که اگر روزگار من بد بود              تو دست کوچک باران باورم باشی بیا که روی لبت باغ یاس می رقصد           بیا گلم که خدا خواست دخترم باشی تو آمدی وخدا خواست از همان اول           تمام دلخوشی روز آخرم باشی               ...
18 مرداد 1393

یازدهمین ماهگرد و اولین عید نوروز عشقمون ستیلا

  غنچه ناز مامان وبابا ماهگردت مبارک. 93/1/30:دختر نارم، اولین عیدت رو تبریک میگیم و سالی پر از سلامتی و شادی رو برات آرزو میکنیم.دخترم لحظه سال تحویل در خانه جدیدمان باهم سه نفری سر سفره هفت سین  خوشحال به خاطر تمام نعمتهایی که خداوند مهربان عطا کرده بود را گدراندیم و روز اول عید نهار به خانه مادرجون اینا رفتیم امسال عید تنها در الوند بودیم چون فامیل و آقاجون اینا به شمال رفته بودند.دخترم دیگه بزرگ شدی و کاره ای خیلی جالبی میکنی. سینزده بدر هم با مادرجون اینا به قدیم آباد رفتیم برات یه توپ قرمز خریدیم خیلی ذوق کردی و توپ بازی هم کردی. حالا دیگه اسم نازتو خوب بلدی و با صداکردنش واکنش نشون میدی. این ماهگردتو خونه ما...
18 مرداد 1393

دهمین ماهگرد عشقمون ستیلا

نفس مامان وبابا ماهگردت مبارک. 93/12/30: ستیلا نازم  توی دهمین روز این ماه بود که شروع کردی به دست زدن ،بمیرم وقتی دست میزنی نگاه به همه میکنی و بعد خجالت میکشی. دخترم خالا دیگه خیلی خوب وبدون کمک میشینی. مادرجون به اله اکبر رو یاد داده موقع اذان که میشه دستاتو تا دوتا گوشات بالا میبری و ناخودآگاه به تلویزیون نگاه میکنی.نسبت به آهنگها واکنش نشان میدی.هرچیز جدیدی که میبینی توی دهانت میزاری و آدمهای دوروبرت رو هم میشناسی.وهرکسی که جدیدباشه اول نگاهش میکنی و بعد باهاش دوست میشی.یه روز هم مامانی بردمت سرکار تا همکارها ببینند. وایی که همه میگفتن چه دختر نازو زیبایی دارید! دخترم توی این ماه وقتی که 10 روز به عیدمونده بود اسباب ...
18 تير 1393

نهمین ماهگرد عشقمون ستیلا

نازنین دختر ماهگردت مبارک. 93/11/30 :نازنین مامان وبابا، حالا دیگه چند ثانیه میتونی بشینی.وایی که چقدر این روزها واین کارهای جدیدت قشنگن.ستیلاجون حالا دیگه حرفهایی مثل دَدَ ، بَ بَ،مَمَ رو میگی،وایی که چه قشنگه! از اول این ماه بود که باز از مامانی درخواست شد تا به سر کار قبلی برگرده. دخترم امیدوارم که مامانرو بخاطر اینکه مجبوره شما رو هرروز تنها بزاره و به سرکار بره ببخشی. دخترم اینو بدون که این برای مامانی هم آسون نبود اما شرایط زندگی اینطور ایجاب میکنه که مامان به بابایی برای ساختن یه زندگی بهتر کمک کنه. اما عوضش بعدازظهرها جبران میکنم ومدام پیشت هستم. دخترم هروروز برات با شیردوش شیر می دوشم وتوی یخچال فریز می کنم و موقع رفت...
18 تير 1393

هشتمین ماهگرد عشقمون ستیلا و خریدن خانه

بهونه زندگی مامان وبابا ماهگردت مبارک. 93/10/30: عسلکم حالا دیگه خوب شیطونی میکنی.وای که چه کارهایی نمیکنی! پاهاتو میزاری توی دهانت و شروع به خوردن میکنی.هنوز عقب عقب رفتن وچرخ زدن به دور خودت رو انجام میدی. هنوز انگشتهای کوچولوتو میخوری.هرچیزی رو سعی داری بگیری و بزاری توی دهانت. وقتی به دمر می افتی سعی میکنی خودت را بالا ببری، شکمتو از زمین بلندمیکنی و یک جوری روی دستات و زانوهات بلند میشی.دوست داری بشینی. توی این ماه خوردن آبمیوه و نان و زرده تخم مرغ رو شروع کردیم. راستی به یمن پاقدم شما بعد از گدشتن تنها 8ماه از به دنیا ا ومدنت خدا کمک کرد و مامان و بابا یک خانه توی منطقه 8 خریدند واز مستاجری خلاص شدند. خدارا شاکریم به خاط...
17 تير 1393

هفتمین ماهگرد عشقمون ستیلا واولین یلدا

مه روی مامان وبابا ماهگردت مبارک.   92/9/30: عسل مامان وقتی که واکسن 6 ماهگیتو زدیم از بهداشت گفتند که می تونیم بهت غذای کمکی(فرنی حریره بادام،سوپ له شده،آب جوشیده سرد شده قطره آهن 15 قطره و حریره سیب زمینی یا کدو ) بدهیم. منم برات پیش بند می بندم و با قاشق کوچولوی خودت بهت می دیم تا بخوری.البته اولش خوب بلد نبودی که با قاشق غذا بخوری ولی کم کم یاد گرفتی. ستیلا جون هنوز دستاتو توی دهانت میزاری و شروع به خودنشون میکنی. پاهاتو حالا دیگه بالا می بری به دهانت نزدیک می کنی وتوی دهانت می زاری. اسمت رو هم خوب بلدی و هرکی صدات می کنه به طرفش بر می گردی. ناز دختر مامان ،اولین یلدات هم مبارک . ما شب یلدا با هندانه ای که خاله جو...
16 تير 1393