ستیلاستیلا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 1 روز سن داره

ستیلا نبض زندگی مامان و بابا

دهمین ماهگرد عشقمون ستیلا

نفس مامان وبابا ماهگردت مبارک. 93/12/30: ستیلا نازم  توی دهمین روز این ماه بود که شروع کردی به دست زدن ،بمیرم وقتی دست میزنی نگاه به همه میکنی و بعد خجالت میکشی. دخترم خالا دیگه خیلی خوب وبدون کمک میشینی. مادرجون به اله اکبر رو یاد داده موقع اذان که میشه دستاتو تا دوتا گوشات بالا میبری و ناخودآگاه به تلویزیون نگاه میکنی.نسبت به آهنگها واکنش نشان میدی.هرچیز جدیدی که میبینی توی دهانت میزاری و آدمهای دوروبرت رو هم میشناسی.وهرکسی که جدیدباشه اول نگاهش میکنی و بعد باهاش دوست میشی.یه روز هم مامانی بردمت سرکار تا همکارها ببینند. وایی که همه میگفتن چه دختر نازو زیبایی دارید! دخترم توی این ماه وقتی که 10 روز به عیدمونده بود اسباب ...
18 تير 1393

نهمین ماهگرد عشقمون ستیلا

نازنین دختر ماهگردت مبارک. 93/11/30 :نازنین مامان وبابا، حالا دیگه چند ثانیه میتونی بشینی.وایی که چقدر این روزها واین کارهای جدیدت قشنگن.ستیلاجون حالا دیگه حرفهایی مثل دَدَ ، بَ بَ،مَمَ رو میگی،وایی که چه قشنگه! از اول این ماه بود که باز از مامانی درخواست شد تا به سر کار قبلی برگرده. دخترم امیدوارم که مامانرو بخاطر اینکه مجبوره شما رو هرروز تنها بزاره و به سرکار بره ببخشی. دخترم اینو بدون که این برای مامانی هم آسون نبود اما شرایط زندگی اینطور ایجاب میکنه که مامان به بابایی برای ساختن یه زندگی بهتر کمک کنه. اما عوضش بعدازظهرها جبران میکنم ومدام پیشت هستم. دخترم هروروز برات با شیردوش شیر می دوشم وتوی یخچال فریز می کنم و موقع رفت...
18 تير 1393

هشتمین ماهگرد عشقمون ستیلا و خریدن خانه

بهونه زندگی مامان وبابا ماهگردت مبارک. 93/10/30: عسلکم حالا دیگه خوب شیطونی میکنی.وای که چه کارهایی نمیکنی! پاهاتو میزاری توی دهانت و شروع به خوردن میکنی.هنوز عقب عقب رفتن وچرخ زدن به دور خودت رو انجام میدی. هنوز انگشتهای کوچولوتو میخوری.هرچیزی رو سعی داری بگیری و بزاری توی دهانت. وقتی به دمر می افتی سعی میکنی خودت را بالا ببری، شکمتو از زمین بلندمیکنی و یک جوری روی دستات و زانوهات بلند میشی.دوست داری بشینی. توی این ماه خوردن آبمیوه و نان و زرده تخم مرغ رو شروع کردیم. راستی به یمن پاقدم شما بعد از گدشتن تنها 8ماه از به دنیا ا ومدنت خدا کمک کرد و مامان و بابا یک خانه توی منطقه 8 خریدند واز مستاجری خلاص شدند. خدارا شاکریم به خاط...
17 تير 1393

هفتمین ماهگرد عشقمون ستیلا واولین یلدا

مه روی مامان وبابا ماهگردت مبارک.   92/9/30: عسل مامان وقتی که واکسن 6 ماهگیتو زدیم از بهداشت گفتند که می تونیم بهت غذای کمکی(فرنی حریره بادام،سوپ له شده،آب جوشیده سرد شده قطره آهن 15 قطره و حریره سیب زمینی یا کدو ) بدهیم. منم برات پیش بند می بندم و با قاشق کوچولوی خودت بهت می دیم تا بخوری.البته اولش خوب بلد نبودی که با قاشق غذا بخوری ولی کم کم یاد گرفتی. ستیلا جون هنوز دستاتو توی دهانت میزاری و شروع به خودنشون میکنی. پاهاتو حالا دیگه بالا می بری به دهانت نزدیک می کنی وتوی دهانت می زاری. اسمت رو هم خوب بلدی و هرکی صدات می کنه به طرفش بر می گردی. ناز دختر مامان ،اولین یلدات هم مبارک . ما شب یلدا با هندانه ای که خاله جو...
16 تير 1393

ششمین ماهگردعشقمون ستیلا واولین محرم

ستیلا جون، نفس مامان وبابا ماهگردت مبارک . 1392/8/30: جیگرطلای مامان توی این ماه وقتی که پنج ماه و پانزده روزه بودی شروع کردی به عقب عقب رفتن. دستاتو بهم میرسونی و اونو رو می گیری. خیلی ناز میخندی و به صداها واکنش نشان میدی و جیغ میزنی. موهات هم دیگه در آومده و بعضی وقتا هم در پشت سرت بهم گره می خوره که مجبور میشم با قیچی ببرمش. توی این ماه شروع کردی به خوردن انگشتهای دستت .دخترم هوا یک مقدار سرد شده مامانی و بابایی رفتیم وبرای شما یک سیوشرت خوشکل صورتی و یک کلاه صورتی خریدیم. مادرجون هم برات قراره که یک شالگردن ببافه. ستیلا جون توی این ماه بردمت به دانشگاه و همکلاسیهای مامانی دیدنتو گفتن وایی که چه خوشگله این دخترتون.  تو...
16 خرداد 1393

پنجمین ماهگرد عشقمون ستیلا

عشق مامان وبابا ماهگردت مبارک. 1392/7/30: دخترنازم کم کم یک طرفه میخوابی.یک عروسک رنگارنگ داری که خوب توی دستات نگه می داری.مادرجون داره بهت برگشتنو یاد میده که 5 روز مانده بود که 5 ماهگیت تموم بشه خودت دمر افتادنرو شروع کردی.وقتی دمر میافتی به همه نگاه میکنی که ببینی همه نگاهت می کنن بعد ذوق میکنی.آره ماشااله داری باهوش میشی.ترشحات چشم قشنگت هم بالاخره خوب شدن.گوشواره های نگینی نوزادیت هم دیگه درآوردیم وگوشواره هایی که پدرجون برات خریده بودند را به گوشت انداختیم.وایی که چقدر ماه شدی مامانی!     اولین دمرافتادن. اینم گوشواره هات رفتیم شمال عروسی دختر عمو مژگان بابایی  ...
15 خرداد 1393

چهارمین ماهگرد عشقمون ستیلا

ملوسک مامان  وبابا ماهگردت مبارک. 1393/6/30:ستیلا گلم ، (جگر مامان عسل بابا) آره به این کلمه واکنش نشان میدی و خوشت میاد.دخترم گلم چون مامانی میره دانشگاه مجبوره برات شیر بدوشه و توی شیشه شیر بهت بده و. اون ساعتهایی که مامان نیست پیش مادرجون میمونی.بعضی وقتها لج بازی می کنی اما اونم قشنگه.حالال دیگه جیغ های بلند بلند می زنی و از خودت صداهایی مثل او-قو-اِ در میاری. بعضی وقتها هم پُف می کنی. کمی هم قلقلکی هستی.حالا دیگه دستهاتو کامل باز نگه می داری و بهشون نگاه می کنی. پاهاتو که بالا می بری نگاهشون می کنی.موهات  هم شروع کردن به ریختن. رنگ پوستت خیلی سفید تر شده.حالا دیگه به تلویزیون نگاه میکنی و از خودت صدا درمیاری ...
13 خرداد 1393

سومین ماهگرد عشقمون ستیلا

جیگر مامان وبابا ماهگردت مبارک . 1392/5/30 :دختر عزیزم دیگه ماشااله لباسهای یک ماهگیت برات کوچیک شده ، آخه یک کمی بزرگتر شدی.مدام عادت داری به سمت چپ بخوابی. پدرجون خیلی بهت وابسته شده تا حدی که حتماً باید هرروز ببیندت._البته مثل بقیه). مامانی حالا دیگه قشنگ میخندی. نسبت به اطرافت عکس العمل نشون میدی.هنوز چشمت خوب نشده اما زیاد مهم نیست بالاخره خوب میشه.از خودت صداهایی هم در میاری اما هنوز مثل خودت کوچولون. ابروهات هم تیره شدن همه میگن ابروهای پیوسته قشنگی داری. مامانی ،هنوز بعضی وقتها شیر میریزی.رنگ پوستت تعییر کرده و خوشگلتر شدی.حالا دیگه پاهاتوهم  بالا می بری. این لباسهارو خاله جون آدینه از مشهد برات آور...
13 خرداد 1393

دومین ماهگرد عشقمون ستيلا واولین ماه رمضان واولین سفر

دومين ماهگردت مبارك . 1393/4/30: ملوسكم كمي به قدت اضافه شده اما هنوز اونقدر كوچولويي كه توي بغل خوب جا نميشي.توي چهل روزگي بالاخره خنديدن قشنگتو ديدم واي كه چقدر ذوق كردم.هنوز خوابيدنو خيلي دوست داري و مدام ميخوابي ، اما وقتي بيداري خيلي قشنگ به آدم نگاه ميكني.دستات هم اكثر اوقات به حالت مشته.ناف كوچولوت هم ديگه كوچيك و خوشگل شده.گاهي اوقات دهانتو به حالت او كردن درمياري خيلي ناز ميشي.موقع شير خوردن به ماماني نگاه ميكني و گاهي هم خيره ميشي.(مامان قربون اون نگاهت بره).ستيلا جون اولين مسافرتت به شمال هم توي اين ماه بود همه ميگفتن واي كه چه دختر نازي داريد! گاهي هم تمايل به خوردن پستونك داري ما هم يه صورتيشو بهت ميديم.واكسن دوماهگ...
12 خرداد 1393